زنی خیلی دور خیلی نزدیک
زنی خیلی دور خیلی نزدیک
کودک که بودم زنی نقاشی هایم را جمع میکرد
من کودکی بیش نبودم و او روح بزرگی داشت
او میفهمید..درک میکرد.....آدم بود
حس بزرگش امیدی بود برای یک کودک
حالا سالهاست که نوشته هایم را پاره میکنم
آن زن هست ولی دور نمی دانم کجاست
فقط این را میدانم که بزرگ بود
و حس آدم بودن را به تمام معنا درک میکرد
//حسام الدین شفیعیان-آدم برفی//